خانه از پای بست ویران است...
پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۲۳ ق.ظ
تو خونه باز دعوام شد. به کسی چه که من توی اتاق بخاری روشن کنم یا نکنم؟ من یک ذره گرمم باشه خوابم نمیبره.
طوری رفتار میکنه که انگار تقصیر منه. خواستم خودم رو از دستشون بکشم. رفتم سراغ کمد چاقو رو بردارم نبود.
شیشه آکواریوم رو شکستم فرو کنم تو شکمم، نذاشتن.
دستم همه زخمی شد و پیراهنم به کل خونی.
از عصبانیت همون جا نشستم و فقط به خونی که داشت می رفت نگاه کردم و هیچ نرفتم دکتری چیزی برای بخیه زدن.
سه روز هم هیچی نخوردم جز آب.
آخرش هم بی اینکه هیچ عذرخواهی کنم (تقصیر من نبود)، فقط برای اینکه بیخ پیدا نکنه به ظاهر آشتی کردم.
ولی هرگز نخواهم بخشید.
باشد که سر مزارتون پایکوبی کنم.
واوووو